۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

رفاقتم ازت!

دوست خوب داشتن نعمتیه... منم کلی دوست خوب دارم... میگید نه... الان براتون یه مثال میزنم. تو هفته ای که گذشت من تصمیم گرفتم لاغر بشم! بعد تو اولین شبی که شام نخورده بودم یه دوست مهربون بهم زنگ زد و من براش تعریف کردم و از اراده ی آهنینم گفتم! نیم ساعت بعد زنگ زد و گفت دارم میام یه سر بهت بزنم. منم گفتم خب شامی... ناهاری... بده این جوری! فرمودن خیر هدف دیدن دوست است و بس... و بعد اومدن بالا، دو پرس غذا!! یه جعبه شیرینی تر، یک بسته ی بزرگ و خوشگل شکلات کاکائویی، یه پاکت بامیه ی ترد و خوشمزه، چهار جور نوشابه و دلستر و اینا!
شما جای من باشید چی فکر می کنید؟ می گم دوست عزیز، مگه من نگفتم می خوام رژیم بگیرم؟! می گه تو خوبی! تحت تاثیر القائات قرار نگیر!
ما هم خب... خراب رفاقتیم دیگه! تحت تاثیر القائات هم قرار نمی گیریم!

۸ نظر:

papary گفت...

خراب این رفاقتتم
:D
اصلا میشه آدم دست دوستش رو پس بزنه و روشو زمین بندازه؟؟؟؟

حنا گفت...

اراده ت منو کشت... نه اصلا شهیدم کرد :))
ولی جدا از شوخی چه دوست با مرامی داری... خوبه که بهت اعتماد به نفس میده...
مهم نیست چاق باشی یا لاغر یا معمولی... مهم اینه که اون تو رو همونطوری که هستی دوست داره...

ماری گفت...

حست بعد از خوردن این ماکولات و مشروبات چی بود؟

اعترافات یک قلم گفت...

میشه ادرسمن و هم به این دوستت بدی :دی
مدیونی اگه فکرکنی شوخی کردم

ناشناس گفت...

به به... چه دوستی... چه خوب...
به به...

omid1977 گفت...

من عاشق مرام اين دوستتون شدم
ميشه ما رو با هم اشنا كنيد به صرف همونا كه گفتيد
D:

فانی گفت...

مطمئن باش منم جای اون دوست بودم همین کار رو می کردم ...
با این تفاوت که همه شونو جلوی تو تنها تنها میخوردم !!! البته با نفسک تنها تنها میخوردیم !!!

Gom گفت...

خدا از این دوستا به مام بده... والا