باید حواست به همه چیشون باشه. یکی دو تا که نیست! میگم برو بشین چند روزِ پ.ی پ.ی نکردی!
می شینه اما هی غر میزنه: ندارم. نمی تونم!
من: تو بشین. بهش فکر کنی، میتونی!
نفسک: بهش فکر کنم؟ می تونم؟ (بعد از چند دقیقه) یعنی الان به لگو هام فکر کنم اون قصره درست می شه؟!
عصبانی ام. خنده ام نمی گیره. جواب هم نمی دم.
نفسک (چند دقیقه بعد بلند شده داره دستاشو می شوره): ولی من به یه شکل دیگه فکر کردم. نمی دونم چرا این شکلی در اومد!!
می شینه اما هی غر میزنه: ندارم. نمی تونم!
من: تو بشین. بهش فکر کنی، میتونی!
نفسک: بهش فکر کنم؟ می تونم؟ (بعد از چند دقیقه) یعنی الان به لگو هام فکر کنم اون قصره درست می شه؟!
عصبانی ام. خنده ام نمی گیره. جواب هم نمی دم.
نفسک (چند دقیقه بعد بلند شده داره دستاشو می شوره): ولی من به یه شکل دیگه فکر کردم. نمی دونم چرا این شکلی در اومد!!
۱۱ نظر:
((((((:
رسما ترکیدیماز خنده
گل فرستادیم!!
همیشه دوستت داشت نفس جان. و نفسک را هم مثل یک عروسک.
اين نسل جديد
حتي گول خوشون هم فرق ميكنه !!!
الهی بچه ها چه دنیایی دارن
ای جانم عسلی...
اخمش نکن دعوات می کنمااااا
خیلی ملوسه دوستای بیرون نت من هم می شناسنش خدا برای هم حفظتون کنه
بماچش
مام هر چی فکر کردیم
بازم اون چیزی که خواستیم نشد
بچه ی فیلسوفی دارید زنده باشند
سلام
دیشب خوابتونو دیدم.سریع اومدم اینجا ببینم خوبید؟؟. خوبید حالا؟
یه ماه نیست آشنا شدم با وبت
ولی خیلی تکه برام
یعنی خدائیش
حتی باید این چیزها رو کاملا واسشون توضیح داد و ازشون خواهش کرد.
اینجوری که خیلی سخته بابا
یعنی پدر و مادر شدن اینقدر سخته؟؟
این فسقلی من، وقتی ریموت کنترل تلویزیون رو میگیره، دستش رو میزنه روی دکمه هاش، بعد به تلویزیون نگاه میکنه. پدر سوخته. وقتی مطلب رو خوندم کلی دلم ضعف رفت برای نفسک. نخودش خوب شد؟؟
ارسال یک نظر