۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

آدم های مهربان

از اون سر دنیا زنگ زده! تو بهترین کشور اروپایی زندگی میکنه. چند بار ازدواج کرده و طلاق گرفته و از هرکدوم یه بچه داره... بعد دلسوزانه شروع میکنه... کاری واسه خودت نکردی؟ میگم چه کاری؟ کسی رو برای خودت دست و پا نکردی؟ میگم نه بعد از اونهمه سال عاشقی، داداشت چه گُلی به سرم زد که یه مرد دیگه بخواد بزنه؟ شروع میکنه به نصیحت: تو نمیتونی دیگه ازدواج کنی! بچه ات دختره... میدونم برورو داری اما تو ایران زندگی میکنی... دست و پا چلفتی نیستی اما چیکار میخوای بکنی... بابات پشتته اما تا کی؟ میگه و میگه... اون قدر قشنگ و دلسوزانه امید و آینده ات رو تخریب میکنه... بعد با نهایت علاقه مندی میگه: باهم آشتی کنید. بیایید پیش ما. بهتر از اون پیدا نمیکنی! عوض شده... سنش کم بوده... الان شیطنت هاشو کرده... خیلی خوب شده!
تو دلم میگم کاش میشد بهش دست بزنم تا این حد هم اگه میتونستم تحملش کنم خوب بود. میومدم اون جا از این خراب شده میرفتم بیرون... اما وای به روزی که یکی از چشم آدم بیافته...

۷ نظر:

omid1977 گفت...

من موندم اين وسط چكار من دارن ايشون

يعني چي كه :
"اون قدر قشنگ و دلسوزانه امید رو تخریب میکنه"
واقعا كه !!
:(

papary گفت...

وای به روزی که یکی از چشم آدم بیافته...

Virus گفت...

هرگاه احساس کردي که گناه کسي آنقدر بزرگ است که نميتواني او را ببخشي بدان که اشکال از کوچکي روح توست، نه از بزرگي گناه او ...

مهناز گفت...

دلم میخواست بگم نذار ماشینی که از روت رد شده، یک بار دیگه دنده عقب بگیره و لهت کنه! هر چند که گفتم!!!! اما بازم ببین چی به صلاح تو و نفسکه. هر چند که از چشمت افتاده باشه.

admin گفت...

سلام
وقتی یکی از چشم ادم بیفته و عشقی از قلب ادم بیرون بره
واقعا دیگه برگشتش سخته

نیما1975 گفت...

سلام
تو گودر داشتم می چرخیدم به این برخوردم خودت دیدی که چقدر معروف شدی؟!!
http://www.golagha.ir/news/?ty=13&id=4361

هری هالر گفت...

یا به عبارتی:
گیرم هر خنجر که در پهلوی باورها نشست، نوش دارویی، شرابی، شیونی، شعری به کارش می کنی... دل که چرکین شد چه کارش می کنی؟
و از این حرفا!