۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

خوب که نگاه کنی... خیلی وقته دیر شده!

 _ من تو رو به خاطر کلمات و وجود خودت میخوام. حتی اگر بیایی و بری و منو نبینی
 _ من شما رو همیشه قبل از همه میبینم. حتی شیر آیتم هاتون رو...
_ ولی هنوز از این که تو منو باور نداری کمی دلخورم...
_ باور؟ خب... در این حد که شما یه دوست خوب ندیده اید... که کلماتتون منو خوشحال میکنه.... بهم اعتماد به نفس میده گاهی حتی ذوق مرگم میکنه.
_ پس چرا همیشه تلاش میکنی ناشناس باقی بمونی؟
_ ناشناس؟ شما که اسم و فامیلی منو میدونید، عکس منو هم دیدید...
_ قبول کن این نفسی که همه میشناسن اون نفسی نیست که تو برای نام خودت انتخاب کردی...
_ من باید برم... ببخشید...
_ یه روزی میفهمی برای من چقدر عزیز بودی... فقط می ترسم دیر بشه... دوستی خوبی که تو رو اندازه ی خدا بخواد... نو پی ام پلیز بسیار بسیارعزیز من.