۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

نفسک در سفر

 * تو هواپیما. دامنش کوتاهه... هی به زور میخواد بکشه زیر پاش: مامان نخود های صندلیشون اذیتم میکنه!

* میخوام سربه سرش بذارم: ابرا رو میبینی؟ اینا پنبه ان. تو هوا پخششون کردن.
با تعجب به من نگاه میکنه. بعد یه هویی نگاش مشکوک میشه: تو داری منو به دستت میندازی؟!!

* تو هواپیما هی میگه حوصله ام سر رفته... بهش میگم بیا با هم بشمریم. تا برسیم.
نفسک (با تعجب): یعنی بشمریم خوابمون ببره؟ بعد چجوری تو خواب پیاده شیم؟!

* تو هتل داره با پدرش حرف میزنه. پدرش رو ماچ میکنه. پدرش میگه به به. چه بوس خوشمزه ای.
_ آخه وایسا بوسم برسه از این شهره!

* تو رستوران هتل نشستیم. تا غذا رو بیارن. معمولا من قبل از غذا نمیذارم نوشیدنی بخوره.
نفسک: مامان؟ دوغ بخورم؟ واسه سلامتی خوبه ها!
خنده ام گرفته میگم باشه یه کمی بخور...
نفسک (بعد از دوغ خوردن): الکی بهت گفتم که بذاری بخورم!

* موقع رفتن به حرم: اگه این دفعه گریه ات بگیره خودت میدونی ها! یه شعل برات میخونم حال کنی! خوشحالی میاره!

* وقتی تو بازار مشهد میگشتیم ذوق زده اصرار کرد از این عکسای بامزه ی مشهدی بگیریم. قرار میشه صبح روز بازگشتمون عکسش حاضر باشه. من هم هی تاکید میکردم که آقا از پروازمون جا نمونیم ها! موقع رفتن شیطونی میکرد. بهش میگم نمیرم عکستو بگیرم ها. میگه عب نداره اگه بری به هواپیما نمیرسیم!
 
* تو هتل هی میگفت حوصله ام سر رفته و یه هویی شروع کرد به گریه کردن. منم هی مسخره بازی در میووردم که بخنده بهم میگه: تو برای توپ بازی کردن اینطوری خوب نیستی! اما برای دلقک بازی خیلی ماهلی (ماهر) مامان!

۸ نظر:

Seyed Amin گفت...

"نفسک (بعد از دوغ خوردن): الکی بهت گفتم که بذاری بخورم!"

خیلی خندیدم خاطره جان :*

papary گفت...

این دخترکت یه دنیااااس بخدا...خدا حفظتون کنه برای هم

سیلوئت گفت...

عاشق این شدم که خودشم لو می ده و می گه گولت زدم تا بذاری بخورم !!
من عجیب فک می کنم این شیرین زبونی و حاضر جوابیش به مامانش رفته ! یعنی نمی دونم چرا حس می کنم این مدل زبون ریختن از طرف پدری نمیاد !! حالا دیگه نمی دونم تا چه حد حسه درسته!

ناشناس گفت...

اخی چقده خوردنیه این دختر. عاشقش شدم.
من هر چی سعی کردم نشد اسم و ادرسم رو بذارم. باز نمی شد.
مداد گلی

omid1977 گفت...

استغفرا...
حالا يعني برا توپ بازي صداتون نكنيم!!!
D:

admin گفت...

سرکار خانم نفس
این بار قسمت ما میشه این نفسک رو زیارت کنیم؟؟؟؟

فانی گفت...

بااون تیکه آخر مطمئن شدم که نفسک لجستیک باز ماهلی (!) میشه !

رها# گفت...

آخ ... یعنی اگه یکی از این نفسک ها داشتم دیگه هیچی از خدا نمیخواستم ...