۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

سفر سه

تو سفری که رفتم بهترین دریای زندگیم رو داشتم. من ساحل چمخاله رو دیده بودم... یک بار پارسال و خیلی برایم متفاوت نبود. امسال رفتیم برای شنا. یک جایی حوالی لنگرود. یعنی محشر براش کمه. یه محوطه ی وسیع و تمییز بعد کلن 50 نفر بودیم... آب اون قدر شفاف و خوب بود که نه تنها تهش رو میشد دید که ماهی هایی هم که شنا میکردن رو میدیدیم. با نفسک  ذوق میکردیم و بالا و پایین میپریدیم... 
از دریا که اومدیم خونه و دوش می گرفتیم بهم میگه به زور منو آوردی حموم عب نداره! عوضش جای آفتاب روی مایوت که دوست داشتی، پاک میشه منم خوشال میشم!!

۳ نظر:

فانی گفت...

من که میدونم اونجا منظقه غیر مجاز برای شنا بوده ! ولی باشه !
شما شناتو بکن !

admin گفت...

من از دریا با اون ماسه هاش منتفرم
تا ماهها بعد از برگشت از شمال باید توی وسایل و ساک و ... شن و ماسه پیدا کنی

papary گفت...

دلم دریا می خواد خیلی