همه اش را که یادم نیست... که کجا بودیم و کجا میرفتیم... فقط یادم هست که من و برادرم بودیم و مامان. مادرم عجله داشت. دستم را میکشید و جلو میرفت. برادرم شلنگ تخته میانداخت و جلوتر میرفت. همیشه به نظرم میرسید که خوشبختتر است. چون مادرم همیشه میگفت از پسش بر نمیآیم. آه میکشید و میگفت. مثلا توی مهمانی ها تا میخواستم بلند شوم میگفت: زورم به اون نمیرسه ولی به تو میرسه، پس بتمرگ! آن روز را هم یادم هست که دست مرا میکشید و عجله داشت. مانتو شلوار تنش بود. یک کاپشن سفید داشت که خیلی خوشگلش میکرد. آن را پوشیده بود. مغنهاش هم مدام بالا و پایین میشد و با حرص درستش میکرد. یک عروسک بند انگشتی داشتم. خودکاری و زشت شده بود ولی دوستش داشتم... میشد همه جا بردش و کسی نفهمد. توی دستم سفت گرفته بودمش. دست دیگرم شکلات بود. از آن سفیدها که رویش عکس گاو داشت و مزه اش این روزها توی هیچ شکلاتی پیدا نمیشود... وسط آن بدو بدوها... یادم هست که به زحمت شکلات ها را دست به دست کردم که بخورم... شاید همان موقع افتاده بود... شاید هم آن موقعی که از خیابان رد میشدیم و مامان دستم را بیشتر میکشید و ماشینها بوق میزدند... عروسک افتاده بود... وقتی رسیدم خانه فهمیدم... بغض کرده بودم...
از مادرم عصبانی بودم اما نمیشود به مادرها اعتراض کرد که تو عجله کردی... تو دست مرا کشیدی... چون فوری میگویند کی بهت اجازه داده بود اسباب بازی ات را ببری؟!! این است که در سکوت برایش عزاداری کردم و به شکلات ها فحش دادم... و چشمم ماند دنبال یک عروسکِ زشتِ خودکاری...
از مادرم عصبانی بودم اما نمیشود به مادرها اعتراض کرد که تو عجله کردی... تو دست مرا کشیدی... چون فوری میگویند کی بهت اجازه داده بود اسباب بازی ات را ببری؟!! این است که در سکوت برایش عزاداری کردم و به شکلات ها فحش دادم... و چشمم ماند دنبال یک عروسکِ زشتِ خودکاری...
حالا چند روز است انگشتری که تو برایم خریده بودی را گم کرده ام... کیفهایم را خالی میکنم... نیست... بغض میکنم... جیبهایم را... کشوها... جعبههای کوچک و بزرگ... نیست...
از خودم عصبانی ام اما نمیشود آدم به خودش اعتراض کند که چرا حواست را جمع نکردی؟ چون آدم خودش دلش به اندازه ی کافی شکسته است... گناه دارد... این است که در سکوت برایش عزاداری میکنم و به شکلات ها فحش میدهم که مزهشان این روزها در هیچ شکلاتی پیدا نمیشود...
از خودم عصبانی ام اما نمیشود آدم به خودش اعتراض کند که چرا حواست را جمع نکردی؟ چون آدم خودش دلش به اندازه ی کافی شکسته است... گناه دارد... این است که در سکوت برایش عزاداری میکنم و به شکلات ها فحش میدهم که مزهشان این روزها در هیچ شکلاتی پیدا نمیشود...
۱۴ نظر:
رفته بودیم ازین مجلس های مزخرف زنانه که دوست داشتنی ترین عروسکم را جا گذاشتم. جای دختر بود. اما کسی نرفت برایم پسش بگیرد. جای خالیش همیشه یک جای ذهنم ماند...
گم شدن ها را خوب می فهمم. بدند ...
کاشکی که پیدا بشود
اول بگم طعم اون شکلاتها رو خیلی خوب گفتی.چند وقت پیش با برادرم سر همونا صحبت میکردیم!
نمیدونم چرا با خوندنه این چیزا که از مادرا مینویسی دلم میگیره!همش فکر میکنم تصور وروجک از من در اینده چقدر میتونه بد باشه!!!):
بعضی چیزا اگه گم بشن دیگه هیچی نمیتونه جاشونو پر کنه!
ولی ایشالا انگشترت پیدا بشه!شاید یه جایی پیداش کنی که فراتر از تصورته!
چه بد ...
انه انقده ممزه ها بد شدن كه حتي گاهي يك عالمه شكلات برانداز ميكنيم اما اخرش هم چاي را خالي خالي هورت ميكشيم
مزه ها گش شده اند يا دهانهايمان؟
خودتان را گم نکنید !! / ما گم کردیم کسی پیدایمان نکرد و تمام !!!
نه بغض دختر کوچولو رو که هیچ اعتراضی نمیکنه رو میتونم تحمل کنم، نه تحمل آدم بزرگ و دل شکسته رو.
mishavad moraghebe dele nazaninat bashi?
mishavad?
ha?
mikhaham tamame dardhayat ra ghamhayat ra begiram...
bede be man...man bejaye to hamechiz ra tahammol mikonam beheshte khoob...
بگرد بازم . بعضی وقتا یه جای پرت الکی میفته یا آدم بی هوا در میاره تو جیبی چیزی میذاره یا یا یا .
ان شاالله پیدا میشه . ولی خارج از بحث پیدا شدن متن و خیلی خیلی خیلی دوست داشتم .
انشاءالله پیدا میشه نگران نباش
انشاءالله پیدا میشه نگران نباش
خیلی قشنگ نوشتی نفس.
دلم یه جوری شد .
هم بچه شد و رفت به بچگیهام
هم بزرگ شد و رفت به عاشقی هام
سلام...تازه پیدات کردم.از اون پست من از دور ریختن غذا متنفرم خیلی خوشم اومد.باز هم میام.
سلام
قلمتون تو توصیف وقایع دور و برتون
خیلی پویا و قویه
نوشته هاتون به دل میشینه
یه حس غمگینی دارن ولی
یکم نامیدانه
شایدم من تو درکش این حس نامیدی اشتباه کردم ...
موفق و برقرار و پراز آرامش باشید.
سلام
قلمتون تو توصیف وقایع دور و برتون
خیلی پویا و قویه
نوشته هاتون به دل میشینه
یه حس غمگینی دارن ولی
یکم نامیدانه
شایدم من تو درکش این حس نامیدی اشتباه کردم ...
موفق و برقرار و پراز آرامش باشید.
ارسال یک نظر