۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه

داغی لرزونکی!

نفسک در چند روزی که گذشت:

*موقع دوش گرفتن، نفسک: خیلی آبش داغه... دارم میلرزم!
_ منظورت اینه که سرده؟ چون آدم از سرما میلرزه.
_ نه از داغی میلرزم. داغیِ لرزونکی هم داریم، تو بلد نیستی؟!

*یک روز برای کار دستی با دختر خاله اش کاغذ می بریدند. چند جور قیچی دارند که یکیش مثلا هفت هشتی میبرد... یکی منحنی میبرد و ... . دستش را برید و به شدت گریه می کرد و هرکاری می کردم آرام نمی شد. وسط جیغ های گوشخراشش با فریاد می گفت:
_خدا لو شکر با اون اره داره نبریدم خودمو!


*یه روز اومد بهم گفت:
_ خوب گوش کن میخوام راجع به میوه ها بهت یاد بدم!!
لیمو شیرین یعنی لیموئه اما شیرینه... خیار شور یعنی خیاره اما شوره... پرتقال یعنی نارنگیه اما پره! شلغم یعنی شله!
_ شل یعنی چی؟ 
نمی دونم ترش و شیرین و ملس!!  قارچ می دونی یعنی چی؟ یعنی قاز! چون از قاز درست کردن... قازو پختن دیگه!!

*با دختر خاله اش دعوا میکنن و گریه میکنه. بهش میگم پاشو بریم خونمون شما همه اش دعوا میکنید.
_ نه تروخدا نریم! من نقش بازی کردم!


۱۶ نظر:

papary گفت...

ای ی ی ی جااانم
این تو آمادگی چی کار می کنه این روزا؟

سمیه گفت...

این حرف های بچه هارو واقعا یا باید جایی نوشت یا ضبط کرد یا گاهی فیلم گرفت مجموعه جالبی میشه هم واسه بزرگترها که در آینده مرور خاطرات کنند هم واسه خود بچه ها که ببینند چه چیزهایی گفتند و چه کارهایی کردند
راستی با اجازه لینکتون کردم

قلمو گفت...

فکر کنم دنیا باید منتظر یک عجوبه نو ظهور دیگه باشه. یعنی بی شک همینه! خدا حفظش کنه.

فانی گفت...

این آخری رسما منو کوبوند زمین ...

admin گفت...

این نفسک هم فیلسوفی واسه خودش ها
استدلالش واسه شلغم و قارچ خیلی جالب بود
کاش در مورد کیوی هم کمی توضیح میداد :دی

کاش این امیدخان یاد بگیره و این شیرینی ها رو درک کنه

omid1977 گفت...

خانم محترم
شما چلا اله ميدي دست بچه
شما ميخواي با خاله خان باجي بشيني غيبت كني و حرف بزني بزن
اما اين لوازم خطرناك رو از جلو دست بچه جمع كن خب
):

... گفت...

تعریف پرتقال هم خیلی خوب بود ! :D

سایه گفت...

سلام عزیزم
همه شو خوندم.
خیلی جالب بود و گاهی خنده دار.
موفق باشی و شاد

Memorialist گفت...

عزیزم :))

saghi گفت...

gigare in nafasako:)
kheili shirine.
neveshte bala tanamo larzond!be khatere bihoselegiham!

مریم گفت...

:)
kheyli vaght ast ke mikhanamat...

ناشناس گفت...

هه هه هه.

هما(مدادرنگی) گفت...

سلام عزیزم چرا نظر پست های جدیدت رو بستی؟؟؟

حسن گفت...

سلام سلام

درسته من الان دیر به دیر میام بعد اینجا هم بلاگفا نیست تند تند آدم بدووه بیاد کامنتا زیاد زیاد بذاره بره ولی زهی خیال باطل که بیام بعد اون دو تا پست اخی کامنت دونی بسته باشه همینجوری بذارم برم . نمیشه که .

بعدم خب یکیم نبود ما رو همراهی کنه برسونه خونه . هووم .

omid1977 گفت...

سلام عرض شد كلن

innaoon گفت...

سلام.
خوبی؟
اصولا وقتی میام اینجا دوس دارم از نفسک بشنوم. و همینطور دوست دارم زیر شیرین زبونیاش بکامنتم.
طبق معمول ببوسش از طرف من. البته همراه اسفند.
همیشه کنار هم خوش باشید.
فعلا....