*مامان، اون آدما که قبل از همه اختراع شدن اسمشون چی بود؟ همونا که هستی میگه پدر و مادر همهی آدما هستن؟
*مامان، خانوم معلممون خیلی باهوشه. فاطمه یواشکی داشت ادا در میاورد فهمید. تازه گفت من پشت سرم هم چشم دارم! واقعا داره؟!
*در جهت ایجاد دموکراسی در منزل و آزادی بیان، یه دفتر گذاشتم رو میز نهارخوری، اگر نفسک کاری بکنه که ناراحت بشم، براش یه ابر سیاه میکشم... کار خوبی بکنه یه گل صورتی... اونم دقیقا همین کارو راجع به من میکنه. یه روز دعواش کردم دیدم اومده چند تا ابر کشیده و زیرش توضیح داده ابرِ خیلی سیاه! بعدتر تو صفحهی منم دست میبرد. مثلا اگر حس میکرد کار خوبی کرده، نه یه گل، یه عالمه گل صورتی واسه خودش میکشید!
*مامان، خانوم معلممون خیلی باهوشه. فاطمه یواشکی داشت ادا در میاورد فهمید. تازه گفت من پشت سرم هم چشم دارم! واقعا داره؟!
*در جهت ایجاد دموکراسی در منزل و آزادی بیان، یه دفتر گذاشتم رو میز نهارخوری، اگر نفسک کاری بکنه که ناراحت بشم، براش یه ابر سیاه میکشم... کار خوبی بکنه یه گل صورتی... اونم دقیقا همین کارو راجع به من میکنه. یه روز دعواش کردم دیدم اومده چند تا ابر کشیده و زیرش توضیح داده ابرِ خیلی سیاه! بعدتر تو صفحهی منم دست میبرد. مثلا اگر حس میکرد کار خوبی کرده، نه یه گل، یه عالمه گل صورتی واسه خودش میکشید!
۱ نظر:
خدا حفظش کنه :)
ارسال یک نظر