۱۳۹۲ فروردین ۲۷, سه‌شنبه

تو خواه پندگیر، خواه ملال... واااالاع!

نمی‌دانم اسم این پستم را باید بگذارم دفاعیه... یا صرفن به چشم یک توضیح نگاهش کنم... وقتی پست قبلی را می‌نوشتم می‌دانستم دارم روی لبه‌ی تیغ راه می‌روم اما فکر نمی‌کردم هنوز جامعه‌ی ما این‌قدر بسته باشد که به یک تجربه‌ی پزشکی ساده برچسب تشویق دختران جوان به هرزگی! و یا قبح ریزی و تعریف از روابط زناشویی در ملا عام! بخورد. 
مثلن یک آدم معلوم‌الحالی! آمده نوشته شما شیادان! لازم نیست این‌ها را توضیح بدهید و نگران باشید. ما حتی در روستاهای‌مان مشاور داریم و از این حرف‌ها... خب خنده‌دار است. چون من خودم تحصیل‌کرده‌ام... در پایتخت زندگی می‌کنم و کلی دوستِ پزشک دارم اما نمی‌دانستم مثلن خوردن چهارقرص ال‌دی ممکن است آن قدر حالم را بد کند و تهوع شدید و معده درد مرا به بیمارستان بکشاند. از این ها که بگذریم... مگر زنِ شوهر دار نمی‌تواند هم‌چین مشکلی داشته باشد؟ وقتی هنوز آدم‌هایی هستند که در مقابل یک نوشته‌ی ساده‌ی این‌طور گارد می‌گیرند، شما فکر می‌کنید دختر جوانی که تازه می‌خواهد عروس شود جرات می‌کند اصلن بپرسد که چکار بکند و چکار نکند؟ سال گذشته برای اولین بار یک سی‌دی منتشر شده که در داروخانه‌ها هست و یک دکتر مسنی لطف کرده و کلی در مورد روابط زناشویی توضیح داده... دارم فکر می‌کنم خدا می‌داند آن بنده خدا چقدر بد و بیراه نثارش شده!
روز گذشته برای من یک روز خاص و خوب بود... و وقتی بعد از نیمه شب رسیدم خانه، حرفی برای گفتن نمانده بود... دوستانم خیلی مودبانه و خوب از من دفاع کرده بودند و من فقط چند نفری را بلاک کردم... 
حالا هم این را نوشتم که بگویم من سر حرفم هستم... این‌ها جزیی از زندگی ماست. و هرچقدر تجربه‌های‌مان را با هم شریک شویم  کم‌تر اذیت می‌شویم. حتی کامنت‌های پست قبل را که بخوانید کلی دوستان از تجربه‌های‌شان نوشته‌اند. یک نفر هم نوشته در مورد این موضوع متخصص باید نظر بدهد نه من چون ایشون با این قرص باردار شده! خب این که شما بدشانس باشید و جزو یک درصد یا به قول آن دوست، ده درصد باشید دست تقدیر است! ... من اطلاعاتی را نوشته‌ام که با یک سرچ در گوگل هم عین همین‌ها به دست می‌آید. فقط مقاله‌های علمی-پزشکی پر از کلمات قلمبه سلمبه بودند و من به زبان ساده‌تری نوشتمش... و با این‌که از قبل می‌دانستم باز برای دوستی که توی همین بلاگ اسپات وبلاگ دارد و پزشک است ایمیل دادم تا مطمئن شوم که چیزی که می‌نویسم درست است... 
خلاصه که از ما گفتن، تو خواه پند گیر، خواه ملال...
رو راست، وقتی مطمئن باشم کاری که می‌کنم درست است و ممکن است باعث شود یک‌نفر دردی که من کشیدم را نکشد، برایم حرف هیچ‌کس مهم نیست... این از من!

پ.ن: توی پست قبل چندبار، چند جا به وضوح اشاره کردم که این روش فقط منحصر به مواقع اورژانسی است نه استفاده‌ی دائمی... مجددن تاکید می‌کنم! ضمن این‌که از این روش ماهی یک‌بار بیش‌تر نمی‌شود استفاده کرد... نگید نگفت!