۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

می‌خوای یادت بدم مومیایی چیه؟!

*چند شب پیش شامش رو گذاشتم تو سینی و براش آوردم.
نفسک:  تو وضو گرفتی؟!
_ وضو؟! برای چی؟!
_ از همونا که سر گونجیشکو یه کاری می‌کنن که غذا نمی‌خورن!! 

(و البته که منظورشون روزه‌ی کله گنجشکی بود! مترجم)


*یه روز بی مقدمه: می‌خوای یادت بدم مومیایی چیه؟
_ بگو...
_ توی اُستورلاریا اونایی که می‌میرنو باندپیچی می‌کنن می‌ذارن تو  جعبه بعد می‌ذارن تو موزه، می‌شه مومیایی!!
_ اینو کی بهت گفته؟
_ کسی بهم نگفته خودم یاد گرفتم... چون من بچه‌ی باهوشی‌ام خودم زودی می‌فهمم یه چیزی یعنی چی!




(احتمالا منظور همان استرالیا می‌باشد حالا چرا اون‌جا؟ من هم نمی‌‎دونم! مترجم)

۲۵ نظر:

علی گفت...

والله اگه به ما ویزا استورلاریا رو بدن ما حاضریم بریم اونجا تمام قد مومیایی بشیم!.اینجایی که هستیم داریم زنده زنده می پوسیم،وال..له!.


گل فرستادیم!!

معماربیکار گفت...

آخرش یک روز ما میایم نفسک رو میبینیم...شما که سر قرارهای ما نمیای،مجبوریم ما بیاییم هم مادر رو ببینیم هم نفسک رو:)

حسرت عدم گفت...

سلام نفس. 2ماهه آشنا شدم باهات.آرشيوتو خوندم. لذت ميبرم از سبك نوشته هات هر چند كه بعضي لذتا تلخن... خيلي تلخ...

omid1977 گفت...

حالا اخرش موميايي ياد گرفتي يا نه؟


ببين حرف نفسك رو گوش كني
از يه استراليا رفتن ازاد شدي

admin گفت...

منم میخوام همراه عموعلی برم اگه رخصت داده بشه
چون اینجا دارم می پوکم

فانی گفت...

اه بابا ! این مترجم رو عوض کنین جاش یه دونه شلغم بذارین !
بیشتری حال میده !

مداد گلی گفت...

مدت ها بود از نفس و نفسکش دور بودم. حالا که امدم با شیرینیه دخترک دوباره خواندنم شروع شد. سلام

هما گفت...

برو خدا رو شکر کن گفت استرالیا یه جای عجیب غریب تر رو پیدا نکرده مثلا موزامبیک!!!!

maryambanu گفت...

ey jane delam...
alhagh ke nafase...

مهناز گفت...

قربونش برم با این هوش و فهمش. حالا چرا یاد مومیایی افتاده؟؟؟ با اون استورلاریا گفتنش که این همه سختش کرده :))) از قول من بچلونش !!!

احسان گفت...

سلام...حدود یک هفته هست با اینجا آشنا شدم...همون پست اول رو که خوندم یه حس خوب به اینجا و نوشته ها پیدا کردم...تقریبا همه آرشیوتون رو خوندم...هیچ وقت حتی آنی فکر نکنید که خدا شما رو دوست نداره...که اگه نداشت این فرشته کوچولو رو به شما نمیداد...این نفس یه فرشته هست و شما مامان فرشته:-) کمتر فرشته ای از داشتن نعمت مادر بهره منده:) همیشه بهتون سر میزنم...امیدوارم همیشه شاد باشید و تندرست

غاده گفت...

سلام.
من استرالیا زندگی می کنم.
اینجا مومیایی نداره...ولی تا دلتون بخواد آب و هوای عالی و زندگی بی دغدغه فراوون داره...
با نفسک عزیزم تشریف بیارید اینجا، یه کوالای خوشگل براش بخرم.
:)

ساقی گفت...

سلام
احتمالا چند روز قبلش وضو نبودی؟((:
یعنی اگه یه ساعتم فکر کنیم عمرا بتونیم این جمله رو اینجوری بگیم!!

... گفت...

شما دیگه چرا ؟ سر گنجشکو چی کار کردید که یادش مونده !!! :D

سارا گفت...

سلام
خدا برات نگهش داره این نفسک رو.
خوشحال می شم پست آخر بلاگم رو بخونی و نظرتو بگی. در مورد همین مادری و بچه داریه.

Gom گفت...

سلام خوبی شما؟

بعضی وقتا که دلم می خواد حرفای یه بچه شیرینو بخونم میام اینجا. اول همه هم می گردم تو صفحه اول پستای نفسکو می خونم .

حسن گفت...

سلام

خداییش بی ترجمه هیچ رقمه راه نداشت .
عالی بود . یعنی الانشم حریف زبونش نمیشی .

innaoon گفت...

سلام.
چگونه اید جمیعا؟
انصافا که تعریفش از مومیایی خدا بود. من جای تو بودم یه ستون طنز می گرفتم و با تعریفای جوجه ات از مفاهیم پرش میکردم. باور کن.
اسفند واسه این بچه باهوشت فراموش نشه.
فعلا.... [گل]

maryambanu گفت...

che lazzati...
hamishe hamrahat hast tamame khatereha...

نونا گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
نونا گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
نونا گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
نونا گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
مهناز گفت...

چرا پیدات نیست؟؟

سایه گفت...

[گل]
همیشه می خونمت.
مواظب خودت باش...