اون انگشت اشاره ی کوچولوی گوشتالوشو گرفته جلوی چشمم و هی چپ و راستش میکنه:
_ چیکار میکنی؟!
_ میخوام هیپونتیزت کنم!! که من هرچی میگم گوش کنی!
منم مثلا خوابم میبره و هیپنوتیزم میشم!
_ (صداشو یه جور وهمآلودی کرده) خب! حالا پاشو!... برو دستشویی جیش کن!!
سرش رو کج کرده لیوان نوشابهشو گرفته جلوی گوشش! میگم موهات میره توش خب چیکار میکنی؟!
نفسک هیجان زده: صدای آکوالیوم میده مامان! گوش کن! قُلپ قلُپ میکنه!
_ چیکار میکنی؟!
_ میخوام هیپونتیزت کنم!! که من هرچی میگم گوش کنی!
منم مثلا خوابم میبره و هیپنوتیزم میشم!
_ (صداشو یه جور وهمآلودی کرده) خب! حالا پاشو!... برو دستشویی جیش کن!!
سرش رو کج کرده لیوان نوشابهشو گرفته جلوی گوشش! میگم موهات میره توش خب چیکار میکنی؟!
نفسک هیجان زده: صدای آکوالیوم میده مامان! گوش کن! قُلپ قلُپ میکنه!
۱۴ نظر:
خوبه زیاده خواه نبوده وقتی هیپون تیزت کرده !!!
:))))))))))))))))
از اين هيپنوتيزم و اوامر وارده اش معلومه مامان خاصي هستي
D:
حالا از کجا با هیپنوتیزم اشنا شده؟!
(:
دیگه خیالت راحت باشه عزیزم برای دستشویی رفتن اگه خدایی نکرده مشکلی داشتی نفسک هست!(((:
ببوسش اون عسلو.
:)))) / خب دستش درد نکنه راه دور نمیفرسته
یعنی هیچ وقت جلو بچه دستشویی نمیری که میخواسته با هیپنوتیزم به خواسته اش برسه؟؟
خوب شد كار به همون جيش كردن ختم شد
nafasak ra beboos ke nafase ma ham shode...
واي که چه عسلي داري . هميشه گفتم بازم ميگم خوش بحالت
سلام
تمام پست هاي اين صفحه رو خوندم...
عاشق نفسك شدم كه هنوز نمي دونم دختره يا پسرD:
يه جور احساسِ...
نمي دونم چه جوري بگم چه احساسي بهم دست داد...
انگار نفس یادش رفته بعد اینکه هیپون تیزت کرد از این حالت بیارتت بیرون !!!
یه پستی بزنی بد نیستا !
:-))
قربونش برم. جدیدا وحید هم مشتاق شده حرفای نفسک رو بخونه :)
دل تنگی در این روزها مثل ِ عطسه ای شده است که می خواهد بیاید اما با نگاهی از یاد می رود !
ارسال یک نظر