باز هم همسایه ی بالایی ویولن میزند. همهی سازها اینطور نیست... یا دست کم من این طور فکر میکنم. ویولن از همه شان بدتر است... وقتِ تمرین گوشخراش ترین صدا را دارد... نفسک که بلز تمرین میکند یا سر کلاس سنتور میزند، درست بزند یا غلط صدایش قابل تحمل است... . همسایه ی بالایی ویولن میزند. صدایش را دوست ندارم اما مرا یاد تو میاندازد.
قرار بود ما درس بخوانیم. اما صدای ساز تو نمیگذاشت. مانی فریاد میزد و تو ساز روی شانه ات و آرشه توی دستت بلاتکلیف، توی چهارچوب در ظاهر میشدی... ده دوازده سالت بود... چشمان روشنت با آن پوست مهتابی معصوم تر و مظلوم تر از آن چه بودی نشانت میداد. غر میزدی که من هم کلاس دارم. اما روی حرف مانی حرف نمیزدی... دیگر صدایی بلند نمیشد... نمیدانم این وسط ها چند سال ندیده بودمت... زیاد بوده است حتما... تا آن روز توی مهمانی... اگر نمیگفتند که نمیشناختمت. کت و شلوار تیره پوشیده بودی و کراواتت کج شده بود... موهای خوشگل خرمایی ات شده بود موهای کم پشتی که پیدا بود به زودی همان ها را هم نخواهی داشت... نه، شبیه کسی که من میشناختم نبودی... معرفی مان که کردند، پوستت هنوز مهتابی بود و چشمهای روشنت خون افتاده بود. لابد به خاطر مشروب... از بین صندلی ها دست دراز کردیم برای دست دادن، دستهایمان به هم نرسید. خندیدیم... و نشد وسط آن همه آدم... آن همه موسیقی بپرسم ... بپرسم من چقدر عوض شده ام؟! راستی هنوز ویولن میزنی؟!
قرار بود ما درس بخوانیم. اما صدای ساز تو نمیگذاشت. مانی فریاد میزد و تو ساز روی شانه ات و آرشه توی دستت بلاتکلیف، توی چهارچوب در ظاهر میشدی... ده دوازده سالت بود... چشمان روشنت با آن پوست مهتابی معصوم تر و مظلوم تر از آن چه بودی نشانت میداد. غر میزدی که من هم کلاس دارم. اما روی حرف مانی حرف نمیزدی... دیگر صدایی بلند نمیشد... نمیدانم این وسط ها چند سال ندیده بودمت... زیاد بوده است حتما... تا آن روز توی مهمانی... اگر نمیگفتند که نمیشناختمت. کت و شلوار تیره پوشیده بودی و کراواتت کج شده بود... موهای خوشگل خرمایی ات شده بود موهای کم پشتی که پیدا بود به زودی همان ها را هم نخواهی داشت... نه، شبیه کسی که من میشناختم نبودی... معرفی مان که کردند، پوستت هنوز مهتابی بود و چشمهای روشنت خون افتاده بود. لابد به خاطر مشروب... از بین صندلی ها دست دراز کردیم برای دست دادن، دستهایمان به هم نرسید. خندیدیم... و نشد وسط آن همه آدم... آن همه موسیقی بپرسم ... بپرسم من چقدر عوض شده ام؟! راستی هنوز ویولن میزنی؟!
۷ نظر:
lموافقم .. رو اعصابه
من که هیچ چی نفهمیدم الان :دی
ویولون ساز عجیبیه ...
بلد باشی ساز عشقه ...
بلد نباشی ساز صافکاری ...
امیدوارم اگر همچنان ویولون میزنه، شبیه کشیدن دو تا آهن زنگ زده نباشه.
من صداي سازت را هر چند دلخراش دوست دارم
من مي توانم با صداي دلتنگي هاي تو رقص هاي عاشقانه كنم
http://barmangolestan.persianblog.ir/
اگه فرصت کردی عکس جدید پسرمو ببین.
intor shodeyio bigharariat aman miborad...
nafas...
mojeze hast...iman dashte bash...
mojeze haman baranist ke mibarad vaghte deltangi...
mibini...
ارسال یک نظر