بعد از هفت- هشت ماه زنگ زده بود. ندیدم وگرنه جواب میدادم. یکبار دیگر هم چند ماه پیش زنگ زده بود و باز پشت فرمان بودم، نشده بود جواب بدهم. از این کارها بلد نیستم. تهش با کسی نخواهم حرف بزنم یا همان بار اول اتمام حجت کردهام یا مسیج میدهم که زنگ نزن جواب نمیدهم... . با هم حرف زده بودیم، که من رابطهی جدیدی دارم و تماس ما با هم چیز جالبی نیست. شاید به قصد یک احوالپرسی. اینبار را فکر کردم قطعن برای تبریک سال نوست... اس.ام.اس کوتاهی دادم: "... جان عیدتون مبارک. سال خوبی داشته باشید." بلافاصله زنگ زد... من شیفتهی حرف زدنش هستم... بسکه خرم... یا نمیدانم، کمبود محبت دارم شاید... توی سه دقیقه هزاربار گفت: "دورت بگردم. چقدر خوشحالم کردی. فکر نمیکردم مسیج بدی. اس.ام.اسِ تو دیدم، ماتم برده بود... ." گفتم لطف کردید زنگ زدید... من نشنیدم... ببخشید...
جوری قربانصدقهات میرود که خیال میکنی واقعن هلاکات است و از این حس خوشات میآید!
پرسید رابطهات چطور پیش میرود؟ برای کسری از ثانیه نزدیک بود از دهانم بپرد که بهم خورده است... خیلی وقت است... اما بلافاصله گفتم خوب است... بالا و پایین دارد... ولی خوب پیش میرود... باز گفت دورت بگردم، بالا و پایین؟ باید فقط خوبی باشد با تو... نمیخواستم امیدوار شود... درست همان وقتی که نزدیک بود بزنم زیر گریه، تاکید کردم، خوبی هم هست!
گفته بودم محبت آدم را وابسته میکند... برای همین هم فکر میکنم اشتباهی را که حدود دو سال پیش کردم بعید نیست که باز مرتکب شوم... آدمی که محبت کند دست آخر دلِ آدم را بردهاست! به همان اندازه هم، بیمحبتی زدهات میکند. مثلن آدمی که محبتش را با پول خرج کردنش نشان میدهد، را میشود با یک منبع درآمد جبران کرد... خاطره برایت نمیسازد. اما این وسط حقیقتی هست که بد و تلخ است (راستی حقیقت شیرین هم داریم؟) و آن همان است که، حتی محبت دیدن هم باید از طرفِ کسی باشد که دلت بخواهدش تا وابستهاش شوی... این دلِ لعنتی مرض دارد انگار... کاش سال جدید دست کم بفهمم چی دوست دارم و ندارم و چرا دوست دارم و ندارم...
مثلِ الان، که من دلم غنج میرود برای حرف زدنِ این آدم... برای این مدل محبت کردنش... اما میدانم تجربهی نزدیکترمان خوب نبوده است... دوستش نداشتم... چرایش را هم نمیدانم... مریضی است؟ بیماری حاد روانی است؟ نمیدانم... باید صبر کنم بعد از تعطیلات برای دکتر شین تعریف کنم... شاید قرصی... دوایی... درمانی داشته باشد... عجالتن خاک برسرم!