داستانِ یک آمریکایی آرام داستانِ یک مردِ مسنِ آمریکایی است که عاشقِ "فوئونگ" یک دختر جوان ویتنامی میشود. کمی بعد، سر و کلهی رقیب پیدا میشود. آن هم نه هر رقیبی... مردی جوان و خوشقیافه... مردِ مسن، که متاسفانه زن هم دارد، بازی را میباز و چند شب بعد، از سرِ استیصال و تنهایی، به فاحشهای رو میآورد... عشقبازی را شروع میکنند و ناگهان...
گرین از قولش مینویسد: "ناگهان از هَوس تهی شدم... " حسش خراب میشود. دختر دلداریاش میدهد که به خاطر مشروب است و او زیر لب تایید میکند و فقط ما و خودش میدانیم که به خاطر فوئونگ است... نه مشروب...
گرین از قولش مینویسد: "ناگهان از هَوس تهی شدم... " حسش خراب میشود. دختر دلداریاش میدهد که به خاطر مشروب است و او زیر لب تایید میکند و فقط ما و خودش میدانیم که به خاطر فوئونگ است... نه مشروب...
نمیدانم کسی این حس را تجربه کرده است یا نه... من داشتهامش... زیاد... همه چیز خوب پیش رفته و ناگهان یک چیزی خورده توی ذوقم... یک چیزی مانع لذت بردنم شده است... گاهی عشق بازی را میشود تکرار کرد... میشود گفت خب یک فرصت دیگر میدهیم به هم...
اما آن وقتی که توی یک رابطه یکی بغلتان کرد و شما هی تو دلتان گفتید ولم کن... ولم کن... آن وقتی که هی گشتید دنبال یک دلیل که راستی... چرا دارم ادامه میدهم؟... آن وقتی که هربهانهای را جور کردید تا با هم تنها نمانید... آن وقتی که به خودتان گفتید نه همه چیز خوب است و بعد نقشه چیدید که چطور تا مدتی نبینیدش... فاتحهی رابطه خوانده شده است... شما نه تنها از عشق حتی از هوس هم تهی شدهاید... پذیرفتنش درد دارد... اما همین است... باور کنید به خاطر مشروب نیست... پای فوئونگ در میان است!
۷ نظر:
برای من پای هیچ فوئونگی در میان نیست اما از همه چیز تهی شدم... خالیه خالی...
دارم از خودم و از همه چیز فرار میکنم...
:(...
خدااای من!!!
فوق العاده بود
وحشتناکه این حس...
بسیار زیبا و قابل تامل.
مانا باشین
مثل همیشه خوب گفتی...مریم راس میگه گاهی پای فوئونگی هم درمیون نیست اما آدم تهی میشه از هر چی حسه....
مثل همیشه خوب گفتی...مریم راس میگه گاهی پای فوئونگی هم درمیون نیست اما آدم تهی میشه از هر چی حسه....
فكر كن!
حتي از هوس هم تهي شوي.چه بد درديست
تا حالا به بهانه های دلم برای اینکه بقول تو باکسی تنها نمونم اینطوری فکر نکرده بودم ولی آره راست میگی اینجور مواقع حتما پای یه فوئونگی در میونه
ارسال یک نظر