یکجایی هست توی فیلم 127 ساعت، که قهرمان داستان برای زنده ماندن دستش را قطع میکند، بدون هیچ ابزار خاصی... بعد، یک وقتهایی هم هست اوضاعت هرچقدر هم بیربط، تو را یاد این ماجرا میاندازد. باید انتخاب کنی... یک درد عظیم را برای آرامش بعدش به جان میخری... انگار کن چنگ بیاندازی به گوشت و پوست خودت...
به خودم میگویم... اولش سخت است... چند روز اول سخت است... از پسش بر میآیی... کمی بعدتر باز مرددم، با هر صدای زنگ یک صدایی هم میگوید: آن گوشی لعنتی را بردار... جوابش را بده... ولی من از پسش بر میآیم... قبلن هم توانستهام... فقط کافیست چند روزی طاقت بیاورم... چند روز تحمل کنم... چند روز تحمل کنم... فقط چند روز...
به خودم میگویم... اولش سخت است... چند روز اول سخت است... از پسش بر میآیی... کمی بعدتر باز مرددم، با هر صدای زنگ یک صدایی هم میگوید: آن گوشی لعنتی را بردار... جوابش را بده... ولی من از پسش بر میآیم... قبلن هم توانستهام... فقط کافیست چند روزی طاقت بیاورم... چند روز تحمل کنم... چند روز تحمل کنم... فقط چند روز...