*داره برای خودش آواز میخونه... یه اصواتی تو مایههای موسیقی سنتیمون... یه هو وسط تحریراش میگه: نازِ نفسم آبجی!
*قراره پدرش بیاد و با هم بریم برای مدرسهاش خرید کنیم. جلوی در خیلی تهدید آمیز بهم میگه: مامان امروز روزِ شادیه! فقط حرفای خوب و خوشالی میگی... از واکسن و اینا هم حرفی نمیزنی... خب؟!
* داره عمو پورنگ نگاه میکنه. یه آهنگی میخونه در وصف خوبی برادر و خواهر و اینا... میگه: من که بیچارهام... هیچی ندارم... مامان؟! اصن میدونی بچهام هم بیچارهاس؟ نه دایی داره، نه خاله! با این کارایی که کردی! واقعن که!
۳ نظر:
بیچره بچه ی نفسک :)))))) :*
با این کارایی که کردی ...*
این واقعا که برای مامانای این روزگاره ها!!! :))
ارسال یک نظر