* دوتایی داریم اشکها و لبخندها رو نگاه میکنیم. میگه:
-اَه... این پولدارا هی میگن پدر مادر! چرا؟! بابا مامان خیلی بهتره. تازه مهربونتر هم هست!
* عاشق آشپزیه. از میشف تا جیمیالیور رو با علاقه دنبال میکنه. منم برای اینکه دوست داره گاهی غذاهای ساده رو خوشگل میکنم که خوشش بیاد. یه بار کباب تابهای داشتیم. براش سیب زمینی و هویج و قارچ و چیزهای دیگه سرخ کردم و خوشگل چیدم تو بشقاب، دور کباب که خوشش بیاد. وقتی دیدش گفت:
- مامان داری رشد میکنی ها... خوب بلد شدی!
* یههو متوجه شدم چتریهاش چند سانت کوتاه شده. بهش گفتم موهاتو قیچی کردی؟ زیر بار نرفت. گفتم باشه. من حرفتو باور میکنم. یه کم بعد گفت: اگه باور نمیکردی بهت میگفتم، وقتی مُردی و رفتی بهشت از خدا بپرس ببین که من راست گفتم!
۶ نظر:
چه کیفی داره بزرگ شدنشون رو دیدن. هم لذت، هم ترس....
- اين مهربوني مامانها هم كه ديگه خيلي!!!
- بابا بلت!!!! D:
فقط اين ماي شف مگه قابل دسترسي يه؟!
يا كانال مشابه؟
- اخي الهي
چرا بچه رو انقدر در تنگنا ميزاريد اخه
:(
سلام نفس جان
خیلی دلم تنگ شده بود واست.
واسه من فیلتری همه ش.
نفسکتم ببوس
سلام نفس جان
خیلی دلم تنگ شده بود واست.
واسه من فیلتری همه ش.
نفسکتم ببوس
یادش بخیر!!!
یه زمانی تو این دنیای مجازی خراب شده یه این نه اونی هم بود.
هههههههههههههییی دنیا!! :(
نفسک رو ببوس. کلی خندیدم بابت تیکه هاش. مخصوصا داری رشد میکنیش خیلی خدا بود.
فعلا...
عـــزیـــــــــزم :*
ارسال یک نظر